ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من


ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من

ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من


ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من

ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من


ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من

ترک سن سن گوی توسن خوی سوسن بوی من


گر نگه کردی به سوی من نبودی سوی من

گر نگه کردی به سوی من نبودی سوی من
گر نگه کردی به سوی من نبودی سوی من
گر نگه کردی به سوی من نبودی سوی من
گر نگه کردی به سوی من نبودی سوی من
گر نگه کردی به سوی من نبودی سوی من
گر نگه کردی به سوی من نبودی سوی من
من بخایم پشت دست از غم که او از روی شرم
من بخایم پشت دست از غم که او از روی شرم
من بخایم پشت دست از غم که او از روی شرم
من بخایم پشت دست از غم که او از روی شرم
من بخایم پشت دست از غم که او از روی شرم
من بخایم پشت دست از غم که او از روی شرم
من بخایم پشت دست از غم که او از روی شرم
پشت پای خویش بیند تا نبیند روی من
پشت پای خویش بیند تا نبیند روی من
پشت پای خویش بیند تا نبیند روی من
پشت پای خویش بیند تا نبیند روی من
پشت پای خویش بیند تا نبیند روی من
پشت پای خویش بیند تا نبیند روی من
پشت پای خویش بیند تا نبیند روی من
رسم ترکان است خون خوردن ز روی دوستی
رسم ترکان است خون خوردن ز روی دوستی
رسم ترکان است خون خوردن ز روی دوستی
رسم ترکان است خون خوردن ز روی دوستی
رسم ترکان است خون خوردن ز روی دوستی
رسم ترکان است خون خوردن ز روی دوستی
رسم ترکان است خون خوردن ز روی دوستی
خون من خورد و ندید از دوستی در روی من
خون من خورد و ندید از دوستی در روی من
خون من خورد و ندید از دوستی در روی من
خون من خورد و ندید از دوستی در روی من
خون من خورد و ندید از دوستی در روی من
خون من خورد و ندید از دوستی در روی من
خون من خورد و ندید از دوستی در روی من
بس که از زاری زبانم موی و مویم شد زبان
بس که از زاری زبانم موی و مویم شد زبان
بس که از زاری زبانم موی و مویم شد زبان
بس که از زاری زبانم موی و مویم شد زبان
بس که از زاری زبانم موی و مویم شد زبان
بس که از زاری زبانم موی و مویم شد زبان
بس که از زاری زبانم موی و مویم شد زبان
کو مرا کشت و نیازرد از برون یک موی من
کو مرا کشت و نیازرد از برون یک موی من
کو مرا کشت و نیازرد از برون یک موی من
کو مرا کشت و نیازرد از برون یک موی من
کو مرا کشت و نیازرد از برون یک موی من
کو مرا کشت و نیازرد از برون یک موی من
کو مرا کشت و نیازرد از برون یک موی من
ترک بلغاری است قاقم عارض و قندز مژه
ترک بلغاری است قاقم عارض و قندز مژه
ترک بلغاری است قاقم عارض و قندز مژه
ترک بلغاری است قاقم عارض و قندز مژه
ترک بلغاری است قاقم عارض و قندز مژه
ترک بلغاری است قاقم عارض و قندز مژه
ترک بلغاری است قاقم عارض و قندز مژه
من که باشم تا کمان او کشد بازوی من
من که باشم تا کمان او کشد بازوی من
من که باشم تا کمان او کشد بازوی من
من که باشم تا کمان او کشد بازوی من
من که باشم تا کمان او کشد بازوی من
من که باشم تا کمان او کشد بازوی من
من که باشم تا کمان او کشد بازوی من
تا ز دستم رفت و هم زانوی نااهلان نشست
تا ز دستم رفت و هم زانوی نااهلان نشست
تا ز دستم رفت و هم زانوی نااهلان نشست
تا ز دستم رفت و هم زانوی نااهلان نشست
تا ز دستم رفت و هم زانوی نااهلان نشست
تا ز دستم رفت و هم زانوی نااهلان نشست
تا ز دستم رفت و هم زانوی نااهلان نشست
شد کبود از شانهٔ دست آینهٔ زانوی من
شد کبود از شانهٔ دست آینهٔ زانوی من
شد کبود از شانهٔ دست آینهٔ زانوی من
شد کبود از شانهٔ دست آینهٔ زانوی من
شد کبود از شانهٔ دست آینهٔ زانوی من
شد کبود از شانهٔ دست آینهٔ زانوی من
شد کبود از شانهٔ دست آینهٔ زانوی من
بوی وصلش آرزو می کردم او دریافت گفت
بوی وصلش آرزو می کردم او دریافت گفت
بوی وصلش آرزو می کردم او دریافت گفت
بوی وصلش آرزو می کردم او دریافت گفت
بوی وصلش آرزو می کردم او دریافت گفت
بوی وصلش آرزو می کردم او دریافت گفت
بوی وصلش آرزو می کردم او دریافت گفت
از سگان کیست خاقانی که یابد بوی من
از سگان کیست خاقانی که یابد بوی من
از سگان کیست خاقانی که یابد بوی من
از سگان کیست خاقانی که یابد بوی من
از سگان کیست خاقانی که یابد بوی من
از سگان کیست خاقانی که یابد بوی من
از سگان کیست خاقانی که یابد بوی من